دسته بندی : شهدا / مذهبی / فرهنگی - اجتماعی / گزارش / پیشنهاد مدیر نسخه قابل چاپ تاریخ: 12 مرداد 1402 - 18:30 - شناسه خبر : 1284
دلنوشته ای از؛ ریحانه جهانشاهی زیتونی، 14 ساله از استان فارس به یاد سردار دلها
موضوع: حاج قاسم و تلاش در جهت صلح و دوستی پایدار میان ملت ها.

«به نام خدا»
«قلمم راست بایست! واژه ها، گوش به فرمان قلم! همگی نظم بگیرید، مؤدّب باشید! صاحب این دلنوشته عزیزی است به نام «سلیمانی».
آری در روز سیزدهم دیماه یک هزار و سیصد و نود و هشت، تاریخی در تقویم ایران و جهان رقم خورد که بازتابش بعد از گذشت سه سال و چند ماه هم هنوز در دنیا جاریست.
به راستی حاج قاسم سلیمانی که بود که این چنین جهانی با رفتنش داغدار شد؛ او که بود که این گونه دنیا برایش دلتنگ است؟ خوشا به سعادتت حاج قاسم که چنین عزیز و عزتمند هستی که مردم تو را سردار دلهایشان می دانند.
تا آن روز که خبر شهادتت را شنیدم چیزی از تو نمی دانستم. شاید تو یکی از همان سربازان گمنام امام زمان بودی که گمنام زندگی کردی و سرباز از دنیا گذشتی.
دلم پر است از نا گفته ها و لبریز است از درد دلها؛ اما این زبان است که از توصیف وصف تو الکن است. آری واژه ها حقیر تر از آنند که بتوانند تو را وصف کنند.
این حقیر از کجا بگوید؟ چه به زبان آورد؟ از کجا شروع کند؟ به قول مولانا: «تو یکی نه ای هزاری...»؛ بعداز شهادتت، از خودم خجالت کشیدم که چرا تو را نمی شناختم!... .
به خودم آمدم و در مورد شما تحقیق کردم؛ آن وقت بود که دانستم ایران و جهان عزادار گوهری هستند که نایاب و کیمیاست. آن وقت بود که فهمیدم، اگر تا به امروز با خیال آسوده بر این زمین قدم بر می داشتم و با آرامش سر کلاس درس حاضر میشدم و بی دغدغه شبانه روز را سر می کردم و خانواده ای آرام و امن داشتم، همه را باید مدیون تلاش و زحمت و فداکاری شما باشم، ای سردار دلها!
تازه فهمیدم که چه شبهایی دور از خانواده گذراندی تا ما آسوده بخوابیم؛ چه شبها که سر بر بالین نگذاشتی تا ما امنیت داشته باشیم؛ تازه فهمیدم،حتی شبی را که من آرام در خواب ناز، در خانه ای امن بودم، تو به خاطر ما و آینده ما در کشور غریب جان عزیزت را فدای ملت کردی!
آن زمان چه دیده بودی که از جان شیرینت، آنقدر راحت گذشتی؟
عزیز ملت تو هیچ چیز این دنیا را نخواستی، مگر چیزی که نتیجه اش صلح، امنیت، آرامش، آسایش و قرار و پایداری باشد، تو چیزی جز حق و حقانیت و سرافزاری و سربلندی دنیا نخواستی. آری تو بی جهت عزیز ملت نشده ای، تو مردی هستی که از خود گذشتگی دارد، انسان بزرگی که انسانیت دارد.
نام بزرگ تو هرگز از تاریخ پاک نخواهد شد و دنیا تو را فراموش نخواهد کرد و راهت ادامه دارد و یادت ماندگار است، ای بزرگ مرد تاریخ!
پاداش تلاش و فداکاری تو چیزی جز شهادت نمی توانست باشد.
«شهادتت مبارک!»
دلنوشته ای از: ریحانه جهانشاهی، کلاس هشتم، 14 ساله از استان فارس، شهرستان خفر

نظرات :