دسته بندی : شهدا / یادواره ها / گزارش نسخه قابل چاپ تاریخ: 27 اردیبهشت 1403 - 18:08 - شناسه خبر : 1598
حاجعمران، تراژدی برای لرستان
عملیات دفاعی معروف به حاجعمران در اردیبهشت سال ۶۵ در مقابل حملهی عراق به شهر و منطقه پیرانشهر، طراحی و اجرا گردید. تلاش نیروهای حاضر چندان مؤثر واقع نشده بود، لذا طبق روال و با توجه به شرایط سخت و کوهستانی منطقه، فرماندهان جنگ به سراغ تیپ قهرمان ۵۷ لرستان رفتند.
نوشته: رسول موحدیان
دلاور مردان لر، طی رزمی علیوار و جانفشانی حسینوار، توانستند دشمن را متوقف و پیروز میدان شوند.
رزمندگان شجاع لرستان، همچون بسیاری عملیات دیگر، فاتح حاج عمران شدند، اما این فتحِ مهم، نزدیک به ۳۵۰ شهید از بهترین فرزندان لرستان را بههمراه داشت.
در حالی که یک ایران، مشغول شعف و شادی از این پیروزی بودند، اما لرستان به ناگهان و اعلام ستاد معراج شهدا، شاهد یک تراژدی کشنده و کمر شکن شد، ورود ۳۵۰ شهید به استان که با خون خود، حاج عمران را گُل کاری کرده بودند و نام آن را جاودانه.
محل تشیع در خرم آباد، مملو بود از عزا و ماتم و «رولَه رولَه رولَه» صدها مادر جگر سوخته که دست پیچان و گِل برسر، بر روی تابوت دلبندانشان غش کرده بودند.
نالهی سوزناک «برارِ شیرم» از سینهی برادرانِ کمر شکسته، یاد حضور حسین بر پیکر عباس را به یاد میآورد.
و البته فضا پر شده بود از خاک به هوا برخاسته از کوبیدن دو سیصد دستِ پدران نیمه جان، بر سرِ گِل مالی شدهی خود و فریاد جگر سوزترِ «هِه رو هِه رو» ی آنان، میلیونها قطره اشک را برگونهها نشانده بود و یادآور مراسم روز عاشورا در لرستان.
تراژدی حاجعمران و غم و اندوه جمع شده در چهرهی جمعیت انبوره، زمانی به اوج رسید که، مردم همانند قطاری، تابوتهای پیچیده در پرچم سهرنگ را بر شانههای خود حمل می کردند، آنچنانکه چون مسیری لاله زار، انتهای تابوتها پیدا نبود. شهر و استان ماتم بود و شیون، آه بود و ناله، اشک بود و غصه، گریه بود و قصهی غمانگیز. یادشان جاویدان
و اکنون نیز پس از چهل سال، همان لرستان و خواستگاهِ همان شهدا، در غم بیکسی، فقر و بیکاری مینالد و میسوزد.
نوشته: رسول موحدیان
دلاور مردان لر، طی رزمی علیوار و جانفشانی حسینوار، توانستند دشمن را متوقف و پیروز میدان شوند.
رزمندگان شجاع لرستان، همچون بسیاری عملیات دیگر، فاتح حاج عمران شدند، اما این فتحِ مهم، نزدیک به ۳۵۰ شهید از بهترین فرزندان لرستان را بههمراه داشت.
در حالی که یک ایران، مشغول شعف و شادی از این پیروزی بودند، اما لرستان به ناگهان و اعلام ستاد معراج شهدا، شاهد یک تراژدی کشنده و کمر شکن شد، ورود ۳۵۰ شهید به استان که با خون خود، حاج عمران را گُل کاری کرده بودند و نام آن را جاودانه.
محل تشیع در خرم آباد، مملو بود از عزا و ماتم و «رولَه رولَه رولَه» صدها مادر جگر سوخته که دست پیچان و گِل برسر، بر روی تابوت دلبندانشان غش کرده بودند.
نالهی سوزناک «برارِ شیرم» از سینهی برادرانِ کمر شکسته، یاد حضور حسین بر پیکر عباس را به یاد میآورد.
و البته فضا پر شده بود از خاک به هوا برخاسته از کوبیدن دو سیصد دستِ پدران نیمه جان، بر سرِ گِل مالی شدهی خود و فریاد جگر سوزترِ «هِه رو هِه رو» ی آنان، میلیونها قطره اشک را برگونهها نشانده بود و یادآور مراسم روز عاشورا در لرستان.
تراژدی حاجعمران و غم و اندوه جمع شده در چهرهی جمعیت انبوره، زمانی به اوج رسید که، مردم همانند قطاری، تابوتهای پیچیده در پرچم سهرنگ را بر شانههای خود حمل می کردند، آنچنانکه چون مسیری لاله زار، انتهای تابوتها پیدا نبود. شهر و استان ماتم بود و شیون، آه بود و ناله، اشک بود و غصه، گریه بود و قصهی غمانگیز. یادشان جاویدان
و اکنون نیز پس از چهل سال، همان لرستان و خواستگاهِ همان شهدا، در غم بیکسی، فقر و بیکاری مینالد و میسوزد.