«شهیدسبزخدا»در میدان نبرد؛شجاعت،جسارت و هوشیاریش زبانزد بود
برخورد، رفتار و کردار «شهید سبزخدا میر دریکوند» جوری بود که بچه ها را مثل آهن ربا به خودش جذب میکرد. در گردان ما یک نفر پیدا نمی شد که کوچکترین ناراحتی از ایشان داشته باشد. عملیات نصر 8 سال 66 در غرب کشور و روی ارتفاعات معروف به «گردرش» انجام شد. لشگر پنجاه و هفت حضرت ابوالفضل (ع) از یگانهای در نظر گرفته شده برای این عملیات بود و طبق معمول گردان ویژهی انبیاء (ع) در نوک عملیات قرار داشت. با آغاز مقدمات شروع حمله، گردان با پیاده روی و استفاده از اصول غافلگیری حدود 24 ساعت قبل از شروع عملیات در دامنهی ارتفاعات و زیر پای دشمن استقرار یافت. بدستور فرمانده، کوچکترین حرکتی از خود نشان ندادیم تا دشمن متوجه حضور ما تشود. فاصله ی پناه گرفتن گردان، در دامنهی کوه؛ با عراقی ها روی ارتفاع؛ حتی به هزار متر هم نمی رسید. سرانجام با شروع عملیات و دستور فرمانده مان با تکبیر «الله اکبر» و شلیک گلوله به خط دشمن حمله کردیم...قدم به قدم که جلوتر رفتیم خود را در محوطه میدان مین دشمن دیدیم. معبری جهت عبور از میدان مین تعبیه شده بود...اما این معبر باریک بود و جوابگوی هجوم بچه ها نبود. در این موقع تعدادی از بچه ها موظف شدند مین های بیشتری را از سر راه بردارند «سبزخدا» خودش بی مهبا پا به پای تخریب چی ها و نیروهای پیاده با درایت، هوشیاری و چابکی، دستورات لازم را به نیروها ابلاغ می کرد. قدرت تصمیم گیری های به جای وی باعث شد که کمترین تلفات را داشته باشیم. یگان بغل دستی ما - سمت چپ - لشگر امام رضا (ع) بود. رفقا گفتند نیروهای بغل دستی و دیگر گردان های مجاور نظاره گر جسارت و شجاعت نیروها و فرمانده گردان انبیاء بودند. میگفتند نیروهایی اینجا هستند به اسم لشگر 57 انبیاء (ع)- این عزیزان اطلاع نداشتند که این دلاور مردان تنها نیرهای یک گردان هستند به نام گردان انبیاء (ع) - یک فرماندهی دارند نترس و شجاع بنام «سبزخدا» که فرمانده آنان است.
«شهید سبزخدا» در میدان نبرد شجاعت، جسارت و هوشیاری اش زبانزد بود، کمتر کسی اخلاق او را داشت، همیشه لب هایش به خنده بود وقتی میرسید کنار یک بسیجی آنچنان او را مورد توجه قرار می داد تا بفهمد مشکلی داره یا خیر و اگر مشکلی داشت تلاش می کرد به سرعت آنرا بر طرف نماید. بهترین فرمانده و موفق ترین فرمانده بود. دوستش داشتند، قبولش داشتند، گوش به فرمان فرمانده بودند به نحوی که اگر دستور میداد نیروها خودشون را روی مین میانداختند. «سبزخدا» به افراد ناتوان در حد توانش یاری میرساند، او به کسانی که ضعف مالی داشتند توجه و کمک می کرد. این موارد گوشه ای از افتخارات و خوبی های سبزخداست. روح بلندش همواره شاد باد.
پی نوشت: خاطره از برادر «شاه میرزا سلامتی» که مدتها در نبردهای هشت ساله دفاع مقدس حضور داشت و دو نفر از برادران رشید و نامی ایشان به نام های «شهیدین سبزخدا سلامتی و علی میرزا سلامتی» به بهشت جنان عروج کردند که یاد و نام آنها برای ابد جاودانه خواهد بود.