مطلب مناسبتی
امام خامنه ای: رژیم غاصب صهیونیستی، هم از لحاظ نظامی، هم از لحاظ اطّلاعاتی، یک شکست غیر قابل ترمیم خورده؛ شکست را همه گفتند، تأکید من به «غیر قابل ترمیم بودن» است.
پیوندها و سایت های مفید
اوقات شرعی
برداشت آزاد
من اكنون به پدران و مادران، همسران و فرزندان، خواهران و برادران و ديگر كسان شهداي عزيز و جانبازان و اسراء و مفقودين درود مي فرستم و اعلام مي كنم كه آنان در رتبه و شأن معنوي بلافاصله پشت سر عزيزان فداكار خويشند. 19بهمن1368

فرمانده گردان گفت:«من به حال احمد قاسم زاده غبطه می خورم، همین حالا شهیده »
خیلی از نیروهای رزمنده اهل نماز شب بودند. امّا نماز شب شهید احمد قسم زاده چیز دیگری بود. سبزخدا می گفت از وقتی احمد به عنوان معاون گردان انتصاب شده و در زیر یک چادر می خوابیم، هر شب حدود یک ساعت قبل از نماز صبح بیدار می شود و مشغول نماز و دعا است

گل خوشبو و زیبا خیلی سریع غنچه میدهد و زود بار سفر میبندد
آنچنان این سیر صعودی ادامه داشت که گویی از آسمان طنابی سرازیر شد و ایشان یک سر آن طناب را چنگ زده و مرتب بالا می رود و هرگاه آدمی آسمانی شد دیگر فکرش، منشش، نشست و برخاستش، مشخصاً با بقیه متفاوت است...

عشق به ولایت
یادم می آید زمانی که امام امت «ره» قطعنامه ی 598 سازمان ملل را پذیرفته و فرمودند: جام زهر را نوشیدم، آن عزیز مثل مارگزیده به خود می پیچید و با صدای بلند در بین بچه های گردان گریه می کرد.

سردار لایق و محبوب
مرد خوش مشرب، رشید و فداکار و فرمانده لایق و کارآمد گردان أنبیاء لشگر 57 حضرت ابوالفضل(ع) و معاونت عملیات تیپ مستقل 57 حضرت ابوالفضل(ع) و رئیس ستاد قرارگاه شهید شهرام فر[و...]، از فرماندهان نام آشنای دیار لرستان بود. تبارش به طایفهی میر از ایل دیرک وند (دیار بالا گریوه) میرسد. او پس از سالها جان نثاری

رأفت و صلابت
با تمام تواضعی که داشت، با صلابت بود و آن جا که لازم می شد سنگین و با وقار و در مقابل دشمن چون کوه محکم و استوار بود. وقتی رفتارهای او را به دقّت بررسی می کردم با خود می گفتم این همه رأفت در کنار این همه صلابت و دشمن ستیزی چطور با هم جمع شده است. به او غبطه می خوردم و به یاد این آیه شریفه از سوره فتح

غذای صاحبان عزا و میهمانانشان را فراهم می کرد
پدر داغ دیده به احترام میهمانانی که در راه رسیدن به خانه بودند و جهت اینکه آنان متوجه نشوند؛ اجازه نداد کسی در غم از دست دادن این عزیز گریه نماید؛ تا میهمانان وارد خانه شوند و از آنها پذیرایی شود. این پدر بزرگوار و تربیت یافتهی مکتب اهل بیت (ع) بعد از استراحت میهمانان؛ خبر درگذشت عزیزش را به اطلاع آنان میرساند.

اولین رسته ی خدمتی
در یکی از عملیاتها از ناحیه ی صورت مورد اصابت تیر مستقیم قرار گرفت. تیر به زیر چشم راستش اصابت کرد و از سمت دیگر بین چشم و گوش چپش بیرون آمد. او تا آخر عمر از مشکلات چشم و صورت درد می کشید و به قول جانبازان همرزمش بهره ی معنوی می برد.

آموزش آموزه های دینی
اواخر دههی شصت در ایام مرخصی به سر میبردیم، یکی از عموها به دلیل کهولت سن به رحمت خدا رفته بود، همراه با اقوام و آشنایان در خانهی مرحوم جمع شدیم. فرزندان آن مرحوم سراغ یکی از سادات محترم محل و یکی دو نفر دیگر که با مبادی غسل و کفن آشنایی داشتند رفتند؛ اما افراد مورد نظر در محل حضور نداشتند...

رفتار هدایت گرانه
سرباز وظیفه ای به گردان اعزام شده بود تا خدمت سربازی اش را بگذراند. این سرباز برابرگزارش فرمانده اش اهل ایمان نبود. مسائل اعتقادی را قبول نداشت و به انجام امور عبادی پای بند نبود. بچه های گروهانش سعی کرده بودند این مسائل را به او یاد بدهند ولی امتناع کرده و در جوابشان گفته بود که چیزی را قبول ندارد و عمل نمی

تقدیر از سردار میررضایی، توسط معاونت عملیات نیروی زمینی سپاه
سبزخدا دریکوند(مصطفی میررضایی) به لحاظ توانمندی و فعالیت های فراوان و مؤثر؛ همواره مورد تقدیر و تشویق فرماندهان عالی سپاه بود، به طوریکه حتی از طرف رهبر عزیز، حکیم، بصیر و فرزانهی انقلاب، حضرت امام خامنهای (حفظه الله) مورد تقدیر و اهدای لوح و هدیه شد. این لوحه های تقدیر به مرور در اختیار علاقه مندان قرار

روایت عملیات شاخ شمیران از زبان میررضایی
یکی از عملیات های با نام و نشان لشکر 57 ابوالفضل (ع)، عملیاتی با نام شاخ شمیران بود که نقش محوری و اصلی را در این نبرد؛ گردان ویژه و خط شکن انبیاء (ع) بر عهده داشت... دشمن بعثی؛ اطراف و نزدیکی های ارتفاع را با انواع مین های ضد نفر؛ تله گذاری کرده و کمین های مخفی و متعددی ایجاد کرده بود. در ساعت شبیخون بر دشمن، شب که از نیمه

بخاطر جنابعالی و چون تو گفتی ای به روی چشم، در خدمت شما هستم
در رابطه با مقرتیپ 57 ابوالفضل(علیه السلام) قبلاً درب پادگان تقریبا سمت شرق پادگان بود میخواستند بندازند طرف شمالش؛ همین درب فعلی به طرف جاده کمربندی، چندین بار مسئولین تیپ به مالکین اراضی و عمده مالک مرحوم حاج صیدمحمدخان میر (پدر شهید، هدایت میر دریکوند) که از سران و بزرگان ایل دریکوند بود مراجعه نمودند

وقتی کوله پشتی ام آتش گرفت...
نمیدانم از کدام خاطره بگویم. مروری که به ذهن خود کردم همهی خاطرات پر مفهوم و حجاری شده و غیر قابل پاک شدن است. سال66 گردان أنبیاء از تیپ 57 حضرت ابوالفضل (ع) را بعد از تمرینات رزمی مهیای عملیاتی در منطقهی سلیمانیهی عراق کردند، یک روز قبل از عملیات در نزدیکیهای نقطهی عملیات استقرار پیدا کردیم

از کلاه پشمی او دودی بلند شد گفتم فرمانده فکر کنم زخمی شدید
منصور سلامتی: در منطقهی شهر ماووت ارتفاعات الاغ لو سال 66 در عملیات بیت المقدس 2، شب بود؛ از داخل برف ها حرکت میکردیم تا زانو در برف بودیم. از شدت سرما ریش رفقا زنگوله بسته بود عملیات ما عملیات غافلگیری نبود چراکه مرحله دوم عملیات بود، دشمن از عملیات ما اطلاع داشت،

متن پیام امام خامنه ای (حفظه الله) به مناسبت شهدای حاج عمران
«سلام مرا به مردم شهید پرور لرستان و شهر خرم آباد و علمای محترم ابلاغ کنید. من رشادت و پایداری مردم و عشایر غیور را در وقایع اخیر و جنگ شنیده و اطلاع دارم، لیکن در سال 59 شخصاً شاهد شجاعت و دلاوری های داوطلبان مخلص آن استان بوده و از نزدیک روحیه مبارزه آنان را شناخته ام. نبرد آنان بیش از آنچه شنیدنی باشد دیدنی است ، تأسف

پدر پیر ما رزمندگان
با کمال تعجب دیدم او بدون توجه به همه چیز، خانه وخانواده را رها کرد و اظهار داشت: « امروز نیاز جبهه به ما بیشتر از نیاز پدر و مادر به ما است ». او همواره می گفت: « ما رزمنده ها پدر پیرتری داریم که نیاز او به ما بیشتر است تا والدینمان. بنابر این اول باید دل او را شادکنیم. او امام و رهبر ما است ».

خط نوشتم تا بماند یادگار من بمیرم خط بماند روزگار
محدثه دختر کوچک میررضایی با یکی از دوستان هم کلاسیش که اهل خرم اباد بود عکسی یادگاری گرفته بود. محدثه این عکس را آورد و گفت بابا نگاه کن با دوستم که هم شهری خودمان هست عکس گرفتم و ایشان عکس را نگاه کرد و اسم دخترش و دوستش را در پشت عکس نوشت و یک بیت شعر هم در پشت تصویر نوشت و آن بیت این بود

تصاویر برادر رزمنده حجت الاسلام کرم بیرانوند
رزمنده رزمی تبلیغی،جانباز، فرمانده دسته از گردان ابوذر، معاون گروهان مالک اشتر از گردان انبیاء (ع)، مبلغ و دبیر پرورش مدارس شاهد و ایثارگران، معاون پرورشی مدارس نمونه و پیش دانشگاهی حضرت رسول اکرم (ص)، معاون پرورشی عشایری استان، مشاور مدیر کل اوقاف و هم اکنون سرپرست اوقاف شهرستان خرم آباد و سر مربی قشر بسیج فرهنگیان استان در...

سیرهی سرداران شهید (انتقام و گذشت)
انسان مؤمن در این دنیا خود را مسافری میداند که هیچ قرارگاه و اسکانی ندارد و زندگی به عنوان منزلگاهی موقت به او این امکان را میدهد که استراحتی کند و نفسی تازه نماید. مؤمن دنیا را محل گذر میداند و به همین خاطر است که هیچ یک از دلبستگیهای دنیایی نمیتواند پای او را به زندگی بیهدف، بند کند....

بی ریا کار می کرد
رضا شریفی نیک» : زمانی که مراجعه کردیم، گفتند مهمات آماده است. نیرو بیاورید و مهمات را تحویل بگیرید. آن شهید فکری کرد و گفت تا سراغ نیروهای گردان برویم و کمک بیاوریم، وقت زیادی از ما تلف می شود. ضمناً آنها هم مثل ما خسته هستند. چطور است خودمان برای بردن مهمات اقدام کنیم؟ گفتم من و تو؟ گفت وضع پایت چطور است؟ گفتم

همراز دلها
به قول معروف و به سخن امروزیها او اوج روابط عمومی بود. با هر کس روبه رو می شد، چنان سلام و احوالپرسی می کرد که گویی سالها است او را می شناسد. با همه گرم و مهربان بود. کوچک و بزرگ، فرمانده و نیروی عادی برایش تفاوتی نداشت

همیشه در حال مبارزه با دشمن و مبارزه با نفس بود
همیشه درحال مبارزه بود، مبارزه بادشمن، مبارزه با نفس. مبارزه با هر چیزی که ممکن بود بر سر راهش باشد و بخواهد او را در مسیرش سست یا متوقف نماید. همین باعث شده بود که همه دوستش بدارند. با این که دوست نداشت شناخته شود اما عملکرد و تلاشهای بی وقفه اش او را به همه می شناساند و چه زود پله های ترقی را در ابعاد

پاسداری در لباس بسیج
شهید «سبزخدا دریکوند» (مصطفی میررضایی) با این که از ابتدای خدمت در عضویت سپاه بود، اما به ندرت لباس مقدس سبز را بر تن می کرد. آن شهید گرانقدر اکثر اوقات در لباس خاکی بسیج و به شدت علاقه مند به بسیج و بسیجیان بود. همواره بسیجی بودن را افتخار خود می دانست. او سعی می کرد نمازش را به یک بسیجی

«شهیدسبزخدا»در میدان نبرد؛شجاعت،جسارت و هوشیاریش زبانزد بود
خاطرات برادر شامیرزا سلامتی از میررضایی: ...برخورد، رفتار و کردار «شهید سبزخدا میر دریکوند» جوری بود که بچه ها را مثل آهن ربا به خودش جذب میکرد. در گردان ما یک نفر پیدا نمی شد که کوچکترین ناراحتی از ایشان داشته باشد. عملیات نصر 8 سال 66 در غرب کشور و روی ارتفاعات معروف به «گردرش» انجام....

شهید مصطفی میررضایی در عملیات حاج عمران(نفر وسط)
عملیات حاج عمران نقطه عطف قدرت نمایی لشگر 57 ابوالفضل (ع) بود صفحه ها و اوراق روزگار بی آنکه منتظر کسی باشند می گذرند، تکرار یک دایره 360 روز، مداوم و پی در پی ، اما در این دایره و در این گردش روزها ، صفحاتی هستند که تکرار نمی شوند، از یاد برده نمی شوند ماندگار می شوند و تا ابدیت مثل چراغ پر نور بر گردش روزگار نقش می بندد...

خاطره عیسی دارایی از نبردهای حاج عمران
... تیپ قرار بود به منطقه جدید از خرم آباد حرکت کردند و به منطقه شفیع خانی رفتیم در آنجا چونکه اعلام شده بود به تیپ و مأموریت در پیش دارید گردانها شروع به انجام مانورهای زیادی می کردند از جمله شب و روز با میدان تیر و این مسائل و همچنین در آن زمان بود که تعداد زیادی از معلمین به صورت بسیجی از مدارس اعزام شده بودند و نیروی زیاد و

خاطره احمد قاسم زاده از عملیات حاج عمران
عملیات حاج عمران بصورتی بود که ما نمی دانستیم کجا می خواهیم عمل کنیم . در اندیمشک نیروها را آموزش می دایم تا از لحاظ جسمی آمادۀ عملیات شوند . طوری که برادران ساعت 4 صبح می رفتند و ساعت 6 موقع نماز صبح بر می گشتند . اینکار یکسره ادامه داشت و برادران می گفتند خدایا کی می رویم و وقتی خواستند برادران را ببرند همه شوق و ذوق دیگری

خاطره جعفر زارع رشنو از جنگ تن به تن حاح عمران
باردیگر سال 64 بسیجی ماتما شد و در سال 65 تشکیل پرونده دادیم که بعنوان پاسدار در سپاه خدمت کنیم من یک روز توی خانه نشسته بودم که یکدفعه دیدم یک لندکروز آمد پارک کرد درب منزلمان و گفت منزل رشنو اینست گفتم بله گفت : این برگه اعزامتان است که گفتند باید روی همین تاریخی که زدند خودتان را معرفی کنید تا به خدمت در بیائید تاریخ را نگاه

خاطره سید غلامرضا موسوی از عملیات حاج عمران
قبل از تک دشمن در حاج عمران در منطقه عملیاتی والفجر9 بودیم که طی جلسه ای مسئولین با اطلاع دادند عملیات دیگری در پیش است آمادۀ حرکت شوید وقتی به سوی منطقه متوجه شدیم منطقه حاج عمران است . دشمن نیز تک زده بود و تیپ با چند گردان می بایست وارد عمل می شد . قبل از عملیات چند روز در پادگان شفیع خانی راهپیمایی و رزم شبانه و سپس تجهیز

غزلی از رهبر فرزانه انقلاب؛ امام خامنه ای (حفظه الله)
از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم باری علاج شکر گریبان دریدن است شامم
پیشنهاد مدیر پر بازدیدها میررضایی